جدول جو
جدول جو

معنی چشمه علی - جستجوی لغت در جدول جو

چشمه علی
(چَ مَ عَ)
نام چشمه ای است معروف در جنوب تهران نزدیک شاهزاده عبدالعظیم که فرش فروشها و مردم تهران قالیها و قالیچه های خود را در آب چشمه میشویند و در آن آب خاصیتی است که فرش را خوب تمیز و رنگ روشنتر و پرجلاتر میسازد، در مخرج آب چشمه مجلسی از فتحعلیشاه قاجار بر سنگ منقوش است و تپه ای نیز نزدیک این چشمه است که به تپۀ چشمۀ علی معروف است و در آن محل قلعه ای قدیمی از آثار تاریخی بوده است که بدست مغولان خراب شده و دکتر اشمیت باستان شناس معروف به سالهای 1313 و 1316 در آنجا حفاریهای علمی کرده است. و رجوع به چشمه علی ری و ’ری’ شود.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ)
پسر سوم شاه شرف الدین مظفر بن امیر مبارزالدین محمد. (تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 102). رجوع به علی بن مظفر... در لغتنامه شود
لغت نامه دهخدا
(غَ ری یا)
آبی است نزدیک اجا. (منتهی الارب). آبی است نزدیک اجا که یکی از دو کوه طی می باشد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ سا)
دهی است از دهستان کویت بخش پاپی شهرستان خرم آباد واقع در 30 هزارگزی باختر سپیددشت، که جلگه و معتدل است و 80 تن سکنه دارد. آبش از چشمه عیسی. محصولش غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت وگله داری است. این آبادی کنار راه آهن واقع شده و ساکنینش از طایفۀ پاپی میباشند که در ساختمان و سیاه چادر سکونت دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
چشمه ای است در وادی فرع. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان تراکمه بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 115 هزارگزی جنوب خاور کنگان و یک هزارگزی جنوب خاور راه فرعی لار بگله دار واقع شده. جلگه، گرمسیر و مالاریائی است و 60 تن سکنه دارد. آبش از چشمه محصولش غلات و انار، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ گُ)
دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد که در 17 هزارگزی شمال خاوری تربت جام بر سر راه شوسۀ عمومی معدن ذغال سنگ در چشم گل واقع است. کوهستانی با هوای معتدل و 439 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات وپنبه و شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی و راهش اتومبیل رو است. معدن ذغال سنگ چشمه گل در 4 هزارگزی شمال این آبادی است. این آبادی دبستان و ورزشگاه و ده باب دکان مختلف دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
نام قریه ای است در آذربایجان که دارای معدن سرب میباشد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ عَ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد که در 14 هزارگزی شمال خاوری فریمان و 4هزارگزی باختر راه مالرو عمومی فریمان به پاقلعه واقع است. دامنه است با هوای معتدل و 27 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و پنبه، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
آبی است به حرۀ بنی سلیم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ عَ)
دهی است از بخش سمیرم بالا شهرستان شهرضا که در 58 هزارگزی شمال باختر سمیرم، کنار راه سویگان به سمیرم واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 300 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(چَمَ عَ یِ رَ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’چشمه ای است در شمال شهر قدیم ری که آبش از زیر سنگ صلب خارایی خارج شده بجانب جنوب جاری میشود و بنابر تحقیقات و اطلاعات نگارنده قلعۀ ’ری بندی’ که خلیفه مهدی عباسی بنا نمود بالای همین چشمه و روی تخته سنگ بوده چنانکه حالا آثار آن باقی و نمودار است نیز احتمال میرود که قلعۀ طبرک همین قلعۀ ’ری بندی’ باشد و سایرین آن را به این اسم موسوم ساخته باشند و چون در لغت فرس ’طبر’ به معنی کوه است چنانکه طبرستان بمعنی کوهستان میباشد و طبرک با کاف که در فارسی علامت تصغیر است به معنی کوه کوچک است و این قلعه بر روی کوه کوچک واقع شده ممکن است بعضی از مورخین از این جهت این قلعه را طبرک نامیده باشند. بعضی گویند منوچهر این قلعه را بنا کرده و برخی قلعۀ طبرک را ’زبیدیه’ نوشته اند. بهرحال چشمه علی ری در سوابق و سوالف ایام آب زیادی داشته چنانکه داغی که در سنگ باقی و نمودار است گواهی میدهد، لکن قنواتی که در بالای آن حفر کرده اند آب آن را بقدری کم کرده که در فصل پائیز یک سنگ و نیم آب دارد و این آب از موقوفات حضرت عبدالعظیم علیه السلام است. از شهر تهران بدو راه بزاویۀ مقدسه و قصبۀ شاهزاده عبدالعظیم میروند، یکی راهی است بخط مستقیم و بیشتر معمول و راه دیگر از راه چشمه علی است که قدری از جادۀ مستقیم منحرف و بالنسبه دروتر است. چشمه علی بین قصبۀ شاهزاده عبدالعظیم و آبادی و باغ دولت آباد که از باغات دولتی میباشد واقع است. خاقان خلدآشیان فتحعلی شاه که اغلب به چشمه علی به تفرج میرفتند در سال 1248 هجری قمری حکم فرمودند که در بالای چشمه علی صفحه ای را همواره کرده بر روی سنگ تمثال آن پادشاه را با بعضی از شاهزادگان منقور سازند و بعضی اشعار در دور آن صفحه کتیبه شده که از تاریخ این عمل خبر میدهد و چون تمام صور و اشعار را در یک صفحه مشهود و معلوم کردن خالی از اشکال نبود ناچار در دو صفحۀ بعد صورتها را آشکار ساخته اسامی صاحبان صور وکتیبۀ اشعار را آنچه باقی مانده مینگاریم تا بر مطالعه کنندگان ظاهر باشد. ابن حوقل اسم چشمه علی را ’سوربنی’ نوشته. بقعۀ ابن بابویه نزدیک چشمه است و همچنین مقبرۀ صفائیه مضجع مرحوم حاجی میرزا صفا که از اجلۀ مشایخ عرفا و ارباب دانش بود و در تهران برحمت ایزدی پیوست و جناب اشرف مشیرالدوله حاجی میرزا حسینخان سپهسالار اعظم و وزیر امور خارجه آن را بنا کرده انددر حوالی چشمه علی است’. سپس مؤلف مزبور در صفحه ای نقش صورتها را و در صفحۀ دیگر اسامی صاحبان صورتهاو اشعار کتیبۀ دور سنگ را نقل کرده که شعرهای کتیبه در سه قطعۀ مختلف است و قطعۀ آخرین به ماده تاریخ ذیل که بحساب حروف ابجد 1248 هجری قمری ختم میشود:
چو موسی خامۀ ثعبان صفت بگرفتم و گفتم تجلی کرد نورجاودان از سینۀ سینا.
(از مرآت البلدان ج 4 ص 239، 240، 241 و 242)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ عَ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’چشمه ای است در چهارفرسخی شهر دامغان که آبش از سمت شمال شهر بسمت جنوب جاری است وبا آبهای دیگر که ضمیمۀ آن میشود بطرف شهر دامغان می آید و دهات و قریه های متعدد را در بین راه و حوالی دامغان مشروب میکند. این چشمه مابین مغرب و جنوب و از پای تپۀ خاکی جاریست و در مخرج آب تخت کوچکی ساخته و سنگی بر آن نصب کرده اند که گودی و عمقی دارد و مردم را عقیده این است که آن گودی جای سم اسب حضرت امیر المؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام میباشد و آب در آن گودی ریخته جهت کسب میامن و درک حوایج و استشفا می آشامند. خاقان مغفور فتحعلی شاه در سنۀ یکهزارو دویست و هفده که از تهران عزیمت ماوراءالنهر نمود، بر سر این چشمه منزل کرده امر فرمود در سمت غربی چشمه عمارتی عالی بنا کنند. این عمارت عبارت است از تالار و در جنبین آن اطاقهای متعدد بطرح و طرز خوش ساخته شده و آب چشمه از دو سمت عمارت جاری است و عمارت را از حیاط جدا میکند و راه عمارت فقط دو پل چوبی میباشد. در سمت جنوبی حیاط مسجدی بنا کرده اند و در جنبین محراب مسجد تاریخ بنا و تعمیر بر روی دو سنگ رسم شده است. عرض و طول مسجد دو طاق میباشد. در حیاط دیگر که در سمت مشرق و محاذی و مقابل عمارت بالا سمت تالاری بلند و سردری عالی ساخته شده که از یک طرف منظر آن باغ و دریاچه است و از جهت دیگر بصحرا و مجرای خروج آب چشمه نظر دارد و تاریخ بنای عمارت بنظم و نثر در دو سنگ منقور و مرتسم شده و در دو سمت تالار نصب است، چنانکه عین عبارت آن در ذیل بیاید. در محاذی فوران آب حوضی بزرگ است پر از آب چشمه که باصفا و لطافت جاری است و قسمی ماهی با خالهای سیاه در این آبست که اهالی صید آنها را خوب نمیدانند و از این جهت دوام کرده خیلی بزرگ شده اند. اطراف حوض درختهای بید و صنوبر و چنار و غیره است که همه قوی و به هر جانب سایه افکن است. عمارت چشمه علی را مرحوم میرزا محمدخان سپهسالار اعظم به امر همایونی تعمیر کرده و در سفر خسروانی به زیارت مشهد مقدس و سرکشی به مملکت خراسان که درذیحجه سال هزار ودویست وهشتاد و سه هجری شروع شد، نگارنده نیز بشرف التزام رکاب مستسعد می بود و این جمله را برأی العین دید و چون چشمه علی مضرب خیام پادشاهی شد جهت مکانت و نیکویی آب و هوای آن، امر همایون شرف نفاذ یافت که در کنار چشمه تخت و عمارتی بنا کنندو تا اوان معاودت آن را به انجام رسانند. آب چشمه علی در سفر مزبور که مقارن اواخر بهار بود زیاده از بیست سنگ به نظر می آمد. شرح چشمه علی و ورود موکب اعلی بدین ساحت دلگشا در سفرنامۀ خراسان مسطور است و صورت وقفنامۀ عمارت چشمه علی و تاریخ بنا از قرار ذیل است. سپس مؤلف مزبور شرح وقفنامه را نگاشته آنگاه مادۀ تاریخی را که مرحوم میرزا صادق وقایعنگار متخلص به هما سروده است مینویسد که بیت آخر آن چنین است:
جست اتمام و رقم زد بهر تاریخش هما
این بنا قصر جنان و این چشمه آب سلسبیل.
و بعد مادۀ تاریخ بنای مسجد را نیز آورده است که بدین شعر ختم میشود:
غرض چون شد تمام از بهر تاریخش هما گفتا
ز امر قبلۀ عالم بنا شد کعبۀ دیگر.
سپس مؤلف مرآت البلدان چنین مینویسد:
’اما تواریخ قدیمه که متعلق به چشمه علی دامغان است از قرار ذیل میباشد: دیودر مورخ مشهور گوید اسکندر بزرگ وقتی که به قومس رسید این ناحیه را چنان آباد ومعمور و پرنعمت و باعلوفه و آذوقۀ فراوان دید که قصد کرد چندی عساکر خود را که بی نهایت خسته و کسل بودند در آنجا آسایش و راحت دهد. پس از چند روز اقامت در قومس و رفع خستگی قشون به سمت هیرکانی (جرجان) حرکت کرد و اولین منزل او بعد از طی چهار فرسخ راه دامنۀ کوهی بود در دهنۀ دره که رود خانه معتبری موسوم به ’استی بوئت’ از آن جریان داشت و وضع جریانش به این طریق بود که چون از چشمه بیرون می آمد تقریباً تا ششصد ذرع بخط مستقیم روان بود و بعد به کوه کوچک سنگی که به تپه شبیه تربود برمیخورد و از آن جا تغییری درجریان آن حاصل می شد و چون از میان دره سنگی عبور میکرد و از دره خارج می شد به جلگه میرسید و صحرای هیکاتم پیل را مشروب می کرد (هیکاتم پیل اسمی است که یونانیها شهر قومس را بدین اسم مینامیده اند و معنی آن شهر صددروازه است). پولیب مورخ که در 206 قبل از میلاد متولد شده و هشتاد و دو سال عمر کرده چنین می نویسد که آنتیوکوس سیم که یکی از سلاطین سلوسی بود وقتی که از عقب ارتبان (اردوان) اول پادشاه اشکانی بطرف مازندران میرفت چندی در هیکاتم پیل (قومس) توقف کرد و بعد در دامنۀ کوه لبوتا که اول منزل او بجانب مازندران بود رسید و کنار چشمۀ ’استی بوئت’ که از کوه لبو تا بیرون می آمد دومین منزل او شد و از آنجا به سیرنکس (ساری) رفت و شکست فاحشی به قشون اردوان وارد آورد’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 236، 237، 238 و 239)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ عَ)
دهی است از دهستان نهارسانات بخش حومه شهرستان بیرجند که در 56 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند واقع است. جلگه و گرمسیر است و15تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ عَ)
دهی است از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد که در 37 هزارگزی شمال خاوری فریمان واقع است و یک تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ عَ وَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز که در 3 هزارگزی باختر مسجدسلیمان، کنار راه شوسۀ مسجدسلیمان به اهواز واقع است کوهستانی و گرمسیر است و 700 تن سکنه دارد. آبش از آب لولۀ شرکت نفت و از چشمه و رود کارون، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و گله داری و کارگری شرکت نفت و راهش اتومبیل رو است. در این آبادی مسجد قدیمی بوده معروف به سلیمان که خراب شده است این آبادی چاه نفت و کار خانه تصفیه و پاسگاه ژاندامری دارد و ساکنینش از طایفۀ هفت لنگ بختیاری میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
آبی است در بن کوه ابی قبیس (در مکه) که گازران در آن جامه شویند. (منتهی الارب). آبی است که در بن کوه ابی قبیس روان بوده است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قُ لَ / قَ لَ)
آبی است در نجد مر ربیعه را. (منتهی الارب). آبی است بنی ربیعه را. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ عَ)
آبادیی است در شمال باختری دماوند که در فرهنگ جغرافیایی بنام ’چشمه اعلا’ ثبت شده، لیکن در تداول عامه، ’چشمه علا’ معروف است و چشمه ای نیز بدین نام دارد. و رجوع به چشمه علا شود.
لغت نامه دهخدا
(ظُبْ با)
آبی است در خاک حجاز که دور از جادۀ حاج ّعراق واقع و میان آن تا النقره یک روز فاصله است
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ قُ)
دهی است از دهستان خسروآباد شهرستان بیجار که در 19 هزار و پانصدگزی شمال باختری خسروآباد، کنار رود خانه سراب شهرک واقع است. تپه ماهوری و سردسیر است و 430 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی بافتن قالیچه، جاجیم و گلیم و راهش مالرو است. تپه ای در باختر آبادی وجود دارد که آثار ابنیۀ قدیم و عتیقجات درآن کشف شده و معلوم میشود که در ازمنۀ قدیم آبادی معتبری بوده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ بُ)
ده کوچکی است جزء بخش حومه شهرستان دماوند که در 3 هزارگزی جنوب خاور دماوند و 3 هزارگزی شمال راه شوسۀ تهران بمازندران واقع است و دارای 13تن سکنه میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ)
دهی از دهستان نیگنان، بخش بشرویۀ شهرستان فردوس که در 37 هزارگزی شمال باختری بشرویه و 4 هزارگزی باختر راه شوسۀ عمومی بشرویه به نیگنان واقع است. جلگه و گرمسیری است و 35 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، پنبه، ارزن باغهای میوه و ابریشم. شغل اهالی زراعت و کرباس بافی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ اَ)
دهی جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان دماوند که در 3 هزارگزی شمال باختر دماوند واقع است و راه فرعی ماشین رو به دماوند دارد. کوهستانی و سردسیر است و 152 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ساری معروف به چشمه اعلا. محصولش غلات، سیب زمینی، بنشن، قیسی، میوه و عسل. شغل اهالی زراعت و راهش ماشین رو است. مزرعۀ آب کهریز جزء این ده میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). و رجوع به چشمه علا شود
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ)
آبی است مر بنی اسد را، موضعی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عُ ذَ بَ)
آبی است مر بنی تمیم را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ طَ)
دهی است از دهستان کولیوند. بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد که در 34 هزارگزی باختر الشتر و 9 هزارگزی خاور راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه واقع است. دامنه و سردسیر است و 180 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، حبوبات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. ساکنین آبادی از طایفۀ کولیوندو بومی می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ خَ)
دهی است جزء دهستان خسروآباد شهرستان بیجار که در 10 هزارگزی شمال خسروآباد کنار راه مالرو خسروآباد به بیجار واقع است. تپه ماهوری است با هوای سردسیر و 430تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت، گله داری بافتن قالیچه، جاجیم و گلیم و راهش مالرو است. خط تلگراف و تلفن بیجار به خسروآباد نیز از کنار این آبادی میگذرد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ سُ لا)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از مزارع بلوک کوهپایۀ کرمان است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 235)
لغت نامه دهخدا
(چِ مِ وَ لَ)
دهی است از دهستان چهاردولی بخش اس-دآباد شهرستان همدان که در 18 هزارگزی شمال باختری قصبۀ اسدآباد و 3 هزارگزی کمک واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 119 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان قالی بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران، ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ نَ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از مزارع کوهستان سیرجان کرمان است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 246)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ مَ لِ)
دهی است جزء دهستان ارادان بخش گرمسار شهرستان دماوند که در 18 هزارگزی خاور گرمسار و پانصدگزی شمال راه آهن و 3 هزارگزی جنوب راه شوسه واقع است و 500 تن سکنه دارد. محصولش غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت، گله داری و شترداری و بافتن قالیچه و گلیم و راهش مالرو است. این آبادی از آثار قدیم تپه ای دارد بنام کهن دژ که سابقاً آباد بوده است و مزرعۀ احمدآباد نیز جزء این آبادی است. ساکنین این آبادی از طایفه الیگائی هستند و در تابستان برای تعلیف گوسفندان بحدود ییلاق فیروزکوه میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’یکی از دهات دماوند است که مسافت آن تا شهر دماوند قریب نیم فرسخ است و ملک حاجی حسینخان پسر مرحوم احمدخان نوایی (ملقب به عمیدالملک) میباشد. رعیت این دهکده بیست خانوار است و چشمۀ آبی از طرف شمال غربی از میان سنگ بیرون می آید که اغلب اوقات یک سنگ و نیم آب دارد و معروف است که این چشمه چون از میان سنگ بیرون می آید به ’چشمه لا’ مشهور شده اما احتمال دارد که چون بالاتر از آن، چشمه ای که بجلگۀ دماوند جاری باشد در این طرف نیست آن را ’چشمه اعلی’ گفته اند و بعد از کثرت استعمال ’چشمه لا’ شده باشد. بهر حال این چشمه هشت خروار بذرافشان و اشجار کبوده و بید و تبریزی و بعضی درختهای میوه هم دارد. و الحق جایی بسیار باصفاست. هوایش در تابستان خوب و ملایم و در زمستان سخت است. در چشمه لا یک حمام و یک مسجد و یک آسیاست و محمدخان پسر احمدخان یک عمارت مختصرخشت و گلی نیز در اینجا بنا کرده است. در مجرای چشمه تا پایین، سنگی مشابه سنگ پا یعنی سبک و متخلخل و سفیدرنگ میباشد و چون از این جنس سنگ در اینجا زیاد است اطراف مزارع را با آن سنگها سنگ چین کرده اند و معلوم میشود که سابقاً آب زیادی از اینجا میگذشته و بعداً گل و لای بستر و مجرای آب متحجر شده. زراعت چشمه لا تخمی از چهار تا شش تخم حاصل دارد و ارتفاع چشمه لااز شمیران 800 پاست’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 245)
لغت نامه دهخدا
(چِ مَ / مِ)
دهی از دهستان ولدیان بخش حومه شهرستان خوی که در 15 هزارگزی شمال خاوری خوی و 2 هزارگزی جنوب راه شوسۀ مرند به خوی واقع است دامنه ایست معتدل و 198 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و حبوبات شغل اهالی زراعت، صنایع دستی جوراب بافی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ عَ اَ بَ)
دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه شهرستان بیرجند که در 25 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند واقع است. کوهستانی و معتدل است و5 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا